شهید یزدان نوروزی
سه شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۱، ۰۸:۴۱ ب.ظ
شهید یزدان نوروزی | ||||||||||||||||||||||||||
|
مجموعه خاطرات
نویسنده : فاطمه روحی
گذشتگان ما اهل تقوی و باسواد بودند. یزدان از همان سنین کودکی علاقه خاصی به فرایض دینی داشت.
شبهای جمعه که میشد دوستان هم سن و سالش را در تکیه محل جمع میکرد با همدیگر دعای کمیل میخواندند.
پدر شهید
یک بار با موتور تصادف کرد. او را به بیمارستان رساندیم. دکترگفت:
ـ امیدی به زنده موندنش نیست.
ـ آقای دکتر! تو رو خدا یک کاری بکنید.
ـ ما تلاشمون رو میکنیم اما مرگ و زندگی دست خداست.
ـ یعنی پسرم…
ـ فقط دعا کنید!
من و مادرش گریه میکردیم و نمیدانستیم باید چکار کنیم. ناامید شدیم.
آن قدر نذر و نیاز کردیم تا این که حالش بهتر شد. او زنده ماند و بعدها به جبهه رفت و به شهادت رسید.
پدر شهید
یک
روز با من سر زمین آمده بود. موقع برگشتن به منزل، رفتم تا سوار اسب شوم
ولی با سر به زمین افتادم. حالم خیلی بد شده بود. چشمم سیاهی رفت و دیگر
جایی را نمیدیدم.
یزدان با دیدن این صحنه گریهاش گرفت. مضطرب و پریشان شده بود و به من نگاه میکرد. آن زمان در روستا وسیله نقلیه نبود. یزدان مرا سوار اسب کرد. خودش پیاده از روستای قالیباف تا گرمسار راه آمد تا بالاخره به دکتر رسیدیم و جانم را نجات داد.
پدر شهید
گفت:« یادته همیشه میگفتی:’چرا امام حسین رو یاری نکردن؟‘».
گفتم:« چه طور مگه؟ ».
گفت:« خب چه فرقی میکنه، هر وقت لازمه باید از قرآن و اسلام دفاع کنیم. باید به ندای امام خمینی که حسین زمان ماست لبیک بگیم. ».
برادر شهید
در گرمسار معلم بود. پس از ازدواج به قائمشهر نقل مکان کرد. در آنجا بود که برای جبهه نیرو میخواستند.
به همسرش گفت:« میخوام برم جبهه. ».
خانمش جواب داد:« ما این جا تنهاایم تو میخوای بری جبهه؟ ».
گفت:« اون جا به وجودمون نیاز دارن. ».
پدر شهید
یزدان
نوروزی فرزند ابوالقاسم، در چهارم تیر هزار و سیصد و سی و شش، در روستای
قالیباف از توابع گرمسار با تولدش لبخند شوق بر لبان خانواده نشاند. او
فرزند چهارم خانواده بود. دوران ابتدایی را در آرادان و راهنمایی و
دبیرستان را در سمنان پشت سرگذاشت. در کار کشاورزی به پدرش کمک میکرد.
تحصیلاتش دیپلم بود. ایشان یک معلم بسیجی بود. ازدواج کرد. ثمره ازدواجش دو فرزند به نامهای فاطمه و محمدحسن است.
یزدان دو بار به جبهه اعزام شد. او در چهارم دی ماه سال شصت و پنج در منطقه عمومی شلمچه در عملیات کربلای چهار به شهادت رسید.
به مدت ده سال مفقودالاثر بود. تا این که در سال هزار و سیصد و هفتاد و پنج استخوانهای مطهرش به شهرستان قائمشهر انتقال یافت. پس از تشییع در گلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد.
۹۱/۰۹/۲۸