روایتی از موعظه امام حسن علیه السلام در زمان شهادتش از کتاب کفایه در بحارالانوار
زندگانى حضرت امام حسن(ع)، ترجمه بحار الأنوار 147 بخش بیست و دوم در باره تواریخ، احوال، اخلاق، مدت عمر، شهادت، دفن و فضیلت گریه براى امام حسن علیه السلام ..... ص : 141
در کتاب کفایه از جنادة بن ابى امیه نقل میکند که گفت: من در آن مرضى که امام حسن علیه السلام از دنیا رفت بحضور آن حضرت مشرف شدم. جلو آن بزرگوار طشتى بود، خونى که استفراغ میکرد در میان آن طشت میریخت، نیز قطعات کبد مبارکش بوسیله آن زهرى که از طرف معاویه به آن بزرگوار داده شده بود خارج میشد «1» من به امام حسن علیه السلام گفتم: اى آقاى من! چرا خویشتن را معالجه نمیکنى!؟
فرمود: اى بنده خدا: مرگ را با چه میتوان معالجه نمود!؟ من گفتم: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.
سپس آن حضرت متوجه من شد و فرمود: بخدا قسم پیغمبر خدا بما خبر داده: مقام امامت نصیب دوازده نفر از فرزندان على و زهرا علیهما السّلام خواهد شد و هیچ یک از ما نیست مگر اینکه مسموم یا مقتول مىشود! آنگاه من طشت را برداشتم و امام علیه السّلام گریست.
راوى میگوید: به امام حسن علیه السلام گفتم یا بن رسول اللَّه! مرا موعظه کن. فرمود:
آرى، آماده سفر آخرت باش، زاد و توشه این سفر را قبل از فرا رسیدن اجل تحصیل کن، بدان که تو طالب دنیا هستى و مرگ طالب تو در این روزى که هستى غم و اندوه آن روزى که نیامده مخور! بدان تو از مال بیشتر از قوت و غذاى خود جمع نمیکنى مگر اینکه براى دیگرى خزینه خواهى کرد. بدان که:
فی حلالها حساب، و فی حرامها عقاب، و فی الشبهات عتاب.
یعنى فرداى قیامت در باره مال حلال دنیا حساب و راجع بحرام آن عقاب و عذاب و در باره شبهه ناک آن عتاب خواهد بود. تو دنیا را نظیر یک مردارى فرض کن و بقدر کفایت از آن برگیر، اگر این مقدار که گرفتى حلال باشد از زهاد دنیا محسوب خواهى شد، و اگر حرام باشد مسئولیتى ندارى، زیرا گویا، از میته بقدر احتیاج استفاده نموده باشى. و اگر عتاب در کار باشد سهل و آسان است.
براى دنیا بنحوى کار کن که گویا، دائما میخواهى در دنیا باشى (پس اگر یکى از کارهاى دنیوى بتأخیر بیفتد بعدا وقت دارى که آن را انجام دهى) ولى براى عالم آخرت بنحوى کار کن که گویا، فردا خواهى مرد (و فرصتى براى انجام دادن آن نخواهى داشت) اگر طالب عزت بدون عشیره و هیبت بدون قدرت هستى از ذلت معصیت پروردگار بسوى عزت طاعت او شتاب کن. هر گاه ناچار شدى با مردان رفاقت نمائى با کسى رفاقت کن که زینت بخش تو باشد، اگر خدمتى براى او کردى نگاهدار تو باشد، اگر کمکى از وى بخواهى معین تو باشد، اگر سخنى بگوئى تصدیق نماید، اگر بر دشمنى حمله کنى تو را تقویت کند، اگر دستى براى احسان دراز کنى او نیز دراز نماید، اگر روزگار رخنهاى در کار تو ایجاد کند او آن را مسدود کند، اگر از تو نیکى احساس کند منظور بدارد، اگر از او چیزى بخواهى عطا نماید، اگر تو ساکت باشى او شروع بسخن کند، اگر بلائى به وى رسید تو ناراحت شوى.
خلاصه؛ باید کسى باشد که بوسیله او مصیبتى بر تو وارد نشود. و بلاهائى از او بتو نرسد، در موقع حقایق تو را رها ننماید، اگر در باره چیزى اختلاف پیدا نمودید تو را بر خود مقدم بدارد.
راوى میگوید: سپس نفس مبارک امام حسن علیه السلام قطع و رنگ مقدسش بنحوى زرد شد که من ترسیدم شهید شود! در این بین امام حسین علیه السّلام و اسود بن ابوالاسود وارد شدند. امام حسین علیه السلام آن حضرت را در برگرفت. سر و میان دو چشم مبارک او را بوسید، سپس نزد آن بزرگوار نشست و با یک دیگر رازهاى فراوان گفتند، ابو الاسود گفت: إنا للَّه! امام حسن علیه السلام خبر مرگ خود را داد، امام حسن علیه السّلام امام حسین علیه السلام را وصى خویشتن قرار داد و در روز پنج شنبه آخر ماه صفر سنه پنجاهم هجرى در سن (47) سالگى شهید و در قبرستان بقیع دفن شد.