مسجدامیرالمومنین علیه السلام آرادان

وبلاگ یاران پیرو ولایت ،که سنگرشان مسجد امیرالمومنین علیه السلام است

مسجدامیرالمومنین علیه السلام آرادان

وبلاگ یاران پیرو ولایت ،که سنگرشان مسجد امیرالمومنین علیه السلام است

مسجدامیرالمومنین علیه السلام آرادان

این بلاگ کارها ، برنامه ها و نظرات بچه های مسجد امیر المومنین علیه السلام را ارائه میدهد رسالتش اطلاع رسانی و آگاهی بخشی و همچنین آگاهی طلبی از همه کسانی که در جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی و راه حسنی شدن در سنگر های جبهه ولایت حظور دارند.
مساجد سنگر است ...

جهت ارسال نظرات و پیشنهادات و یا ارسال مطالب برای درج در سایت به آدرس : amiralmomenin@chmail.ir رایانامه بزنید.

یاران ناب حبیب بن مظاهر‌(مظّهر) اسدی

پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۵۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

حبیب بن مظاهر‌(مظّهر) اسدی:

ایشان از اشراف و چهره‌های سرشناس قبیله بنی اسد و از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌باشد که دوران حضرت را درک کرده و همچنین از یاران امام علی علیه السلام به شمار می‌آید ؛ هنگامی که حضرت در کوفه سکنی گزیدند او هم به کوفه آمد و در تمام جنگ‌ها خدمت مولی شمشیر می‌زده است و از اصحاب خاص و حاملان سرّ حضرت علی علیه السلام بوده بطوریکه اخبار غیبی نیز از وی شنیده شده است.[1]

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از میان جمعی از کودکان که مشغول بازی بودند، یک نفر را مورد لطف و بوسه قرار دادند، هنگامیکه اصحاب سبب را از ایشان پرسیدند؛ حضرت رسول صلی الله علیه واله فرمودند: روزی دیدم این کودک خاک زیر قدم حسین علیه السلام را بر می‌داشت و بر سر و صورت خود مسح می‌کرد و بدین جهت من او را دوست می‌دارم و جبرئیل مرا خبر داده که او از شهدای کربلاست.[2]

او از جمله کسانی است که وقتی متوجه شدند امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شده اند، نامه ای به ایشان نوشتند و از حضرت دعوت کردند که به کوفه بیایند .

هنگامی که مسلم پیک امام علیه السلام وارد کوفه شد به خدمت او رسید و به یاری او شتافت . اما هنگامی که مسلم دستگیر شد خود را از دشمن مخفی داشت و شبانه به سمت کربلا راهی شد.[3]

حبیب در کربلا اقدامات بسیاری انجام داد که از آن جمله می‌توان به این نکته اشاره کرد که وقتی کمی و قلت یاران امام حسین علیه السلام را مشاهده کرد از ایشان درخواست نمود تا به قبیله‌ی بنی‌اسد که نزدیک کربلا سکنی داشتند رفته و نیروی کمکی با خود بیاورد، وقتی به میان قبیله رفت 90 مرد جنگی را آماده پیوستن به سپاه ابی عبدالله علیه السلام نمود؛ عمر بن سعد توسط 400 مرد در سپاه «ازرق» جلوی آنها را می‌گرفت به طوریکه مجبورشدند باز گردند و حبیب به ناچار تنها به کربلا بازگشت.[4] اقدام دیگر وی این بود که هنگامی که فهمید حضرت زینب سلام الله علیها و سایر زنان درباره یاری کردن اصحاب و پایداری آنان در میدان رزم نگران هستند، تمام اصحاب را جمع کرد و نزد بنی هاشم برد و ندا داد: «ای حریم رسول خدا! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به خلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواه شما را بزند، این نیزه‌های پسران شماست، سوگند یاد کرده‌اند که تنها بر سینه جدا شده از دعوتتان فرو روند»در این هنگام  زنان گریستند و گفتند: ای پاکان! از دختران رسول الله و ناموس امیرمومنان حمایت کنید.

در شب عاشورا نیز نقل شده که بسیار شاد بود و مزاح می‌کرد، یکی از یاران به او خرده گرفت: ای بردار! این ساعت زمان شوخی نیست.» حبیب در پاسخ گفت: «کجا از اینجا سزوارتر برای شادی خواهد بود؟ در حالیکه تنها فاصله ما با حور العین، حمله این قوم برماست که تا شمشیرها را از نیام برکشند.»

روز عاشورا وقتی که به درخواست یکی از یاران، امام علیه السلام قصد برگزاری نماز جماعت را داشتند، فردی از سپاه ابن سعد به نام حصین بن تمیم برآشفت و گفت: «پنداشته‌ای که نماز از آل رسول قبول نمی‌شود ولی از تو – ای الاغ- پذیرفته می‌شود؟

حصین بن تمیم که تاب شنیدن یک سخن را نداشت به حبیب حمله‌ور شد و حبیب ضربه‌ای به صورت اسب وی وارد کرد و باعث شد که زمین بیفتد. اطرافیان حصین برای نجات وی شتافتند؛ اما حبیب در حالیکه رجز می‌خواند 62 نفر از آنان را به هلاکت رساند، اما ناگهان فردی به نام «بُدَیل بن صُریم» با شمشیر ضربه‌ای به حبیب زد و فرد دیگری از همان قبیله با نیزه‌اش ضربه‌ای به حبیب زد و باعث شد حبیب زمین بخورد، هنگامی که خواست برخیزد «حصین بن تمیم» با شمشیر بر فرق او زد و سر حبیب را از تن وی جدا ساخت.

نقل شده است که وقتی حبیب به شهادت رسید انکساری در چهره‌ی امام حسین علیه السلام ایجاد شد و حضرت فرمودند: «ای حبیب تو انسان فاضلی بودی که هر شب یک ختم قرآن می‌کردی.[5] و در جایی دیگر آمده است که امام فرمودند: عندالله احتسب نفسی و حماة اصحابی. «خودم و اصحابم را نزد خدا حساب می‌کنم.»[6]



[1] . ابصار العین، ص101.

[2] .منتخب طریحی

[3] .ابصار العین، ص57.

[4] .متقل الحسین مقدم، ص254.

[5] . ینابیع الموده، ج3، ص72.

[6] . وقعة الطف، ص231.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۲۳
afsaran moghavemat

یاران ناب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی